به گفته جامعهشناسان حقوق های نامتعارف مدیران باعث از همگسیختگی اجتماعی و حس تنفر در مردم میشود.
به گزارش وبسایت تخصصی مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵، روزنامه شهروند نوشت: ایرانیها یک ماه گذشته را با سایه یک خبر و حاشیههای بعد از آن گذراندهاند. خبری که روز منتشرشدنش مانند یک بمب در فضاهای خبری و شبکههای اجتماعی ترکید و حتی بعد از اتفاقهای پربازتاب دیگری مانند مرگ سربازان در جنوب ایران و محیطبانهای محیط زیست که بعد از آن افتاد، باز هم خودش را از صدر اخبار پایین نکشید: فیشهای حقوقی چندین میلیونی یا آنطور که حالا مردم آن را میخوانند: «آنچنانی و نجومی». حالا تقریبا یک ماه از منتشر شدن فیشهای حقوقی چند مدیر دولتی و بانکی میگذرد و واکنشها به آن ادامه دارد؛ واکنشهایی که در سخنان بیشتر مسئولان تراز اول دیده میشود و کار به کنار گذاشته شدن تعدادی از مسئولانی که حقوقهای آنچنانی میگرفتهاند هم کشیده شده است.
مردم اما در این میان چه میگویند؟ آنها که یک ماه گذشته را مدام مشغول رد و بدل کردن تصاویر فیشهای حقوقی مدیران، سخنان مسئولان درباره این ماجرا و البته جوکها و شوخیهایی بودهاند که دراینباره ساخته شده و به طنز تلخ این روزها تبدیل شدهاند. # فیش – حقوقی هنوز هم که هنوز است و بعد از یک ماه از شروع این ماجرا یکی از پرکاربردترین هشتگهایی است که در شبکههای اجتماعی استفاده میشود. کمپین منتشر کردن فیشهای حقوقی افراد در شغلهای مختلف هم یکی دیگر از کارهایی است که روزهای گذشته کاربران اینترنتی را مشغول کرده؛ کمپینی که خبرنگاران هم از آن عقب نمانده و با منتشر کردن فیشهای حقوقیشان، بحث و نظرهایی را میان خبرنگاران رسانههای وابسته به دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب به وجود آوردهاند. از طرف دیگر تعداد زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توئیتر و اینستاگرام با همدردی با کسانی که حقوقهای دریافتیشان پایین است، از لزوم به وجود آمدن مطالبهگری اجتماعی دراینبارهاند. مثلا «مائده» دراینباره نوشته است: «باورتون میشه خانوادهای داریم که نون از نونوایی نسیه میگیره تا سرماه که با یارانه پولشو بده؟ داریم، به خدا داریم.» و اینها دیگر جملههایی است که ایرانیها در روزهای اخیر دراینباره نوشتهاند: «همیشه فکر میکردم مگه میشه آدم پول حسابی داشته باشه به بقیه کمک نکنه؟ خب با این رو شدن # فیش – حقوقی فهمیدم میشه. کاش میشد آدما با هم مهربون باشن.»، «حالا ببین من چقدر بدبختم که بهم # فیش – حقوقی هم نمیدن تا ازش پردهبرداری کنم لااقل دلتون برام بسوزه»، «این # فیش – حقوقی و بقیه شون فقط آه از نهاد امثال ما برمیاره که هر ماه به هزار سختی دخل و خرج جور میکنیم. تازه وضع ما بهتر از خیلیهاس.»، «در کل این ماجرای # فیش – حقوقی اتفاق میمونی است چون یک سری افشاگری به همراه داره از هر دو طرف؛ در نتیجه سیه روی شود؛ هرکه در او غش باشد»، «مضحکترین استدلال اینه که با حقوق نجومی به مدیران دولتی باج بدیم که دزدی نکنن. به جای اینکه با مطبوعات و عدلیه منصف ناظرشون باشیم»، «طبیعیه که ارزش کار عدهای متخصص و مدیر ممکنه واقعا در سطح کلی زیاد باشه؛ اما این تبیین میخواد، نه من نبودم قبلی بود.» و….
بعد از واکنشهای گسترده مردم به ماجرای فیشهای حقوقی اما حالا این جامعهشناسان و روانشناساناند که درحال بررسی تاثیر منتشر شدن این فیشها بر زندگی اجتماعی و وضع روانی مردماند؛ کسانی که تعدادیشان معتقدند انتشار این حجم زیاد اطلاعات دراینباره امنیت روانی مردم را به خطر میاندازد و تاثیرات بدی در زندگی اجتماعی آنها دارد و عدهای از آنها هم معتقدند که دانستن حق مردم است و اطلاعرسانی درباره فیشهای حقوقی چندین میلیونی کار درستی است و دانستن حق مردم است.
«رابعه موحد»، روانشناس جزو دسته دوم است. او میگوید که مردم حق دارند از هر موضوعی که جزو دارایی آنها حساب میشود، آگاه باشند: «آگاهی مردم حق آنهاست. اینکه مفسران چه بگویند چندان مطرح نیست. مردم حق دارند از هرچیزی که مال آنهاست و اینکه چه بلایی سرش میآید، آگاه باشند. اگر مردم این موضوع را نمیدانستند و در روزهای گذشته از آن باخبر نمیشدند، شاید دولت هم به این فکر نمیافتاد که موضوع را پیگیری کند. به عقیده من تا وقتی موضوعی اطلاعرسانی نشود و سوال واقعی دربارهاش ایجاد نشود، به آن رسیدگی نمیشود. در حال حاضر مردم با سوالهای زیادی دراینباره روبهرو شدهاند؛ اینکه آیا دولت واقعا از این ماجرا بیخبر بود؟ و دیگر سوالها. این درست است که با خبررسانی دراینباره، ممکن است مردم دچار یأس و ناامیدی شوند ولی حداقل دولت به این فکر میافتد که باید دراینباره پاسخگو باشد.»
این روانشناس میگوید: «در حال حاضر تعداد زیادی از کارمندان و کارگران کار میکنند و هر سال ۱۰۰هزار تومان به حقوق آنها اضافه میشود، یا بارها میشنویم که ماهها حقوق کارمندانی پرداخت نمیشود ولی بعدش میبینیم که یک جایی خیلی راحت حقوقهای سرسامآور پرداخت میشود. نتیجه این ماجرا چه چیز میتواند باشد جز ناامنی و بیاعتمادی به سیستم توزیع ثروت در یک کشور؟ این موضوع چه تاثیری بر وضع روانی کارگرانی خواهد داشت که باید هنوز عرقشان خشک نشده، حقوقشان پرداخت شود و البته نمیشود؟ یا بر زندگی معلمان؟ معلوم است که آنها را دچار یأس و افسردگی میکند.» او ادامه میدهد: «سوال دراینباره این است که ترازوی سنجش دراینباره چیست؟ این فاصله زیاد بین وضع اقتصادی مردم باعث بیاعتمادی به سیستم توزیع ثروت میشود و در نتیجه مروج بیعدالتی است. از طرف دیگر این موضوع باعث میشود که انگیزه کار بین مردم از بین برود. به هر حال حقوقهای این افراد دزدی است به شکل دیگری؛ چون حق آنها نیست. اینطوری میشود که اخلاق از بین میرود چون کارمند هم با خودش میگوید من هم هر جا رسیدم این کار را میکنم. این آشفتگی اجتماعی، افسوس، تأسف و افسردگی روانی ایجاد میکند. با این اتفاقات مردم به این فکر میکنند که دیگر چه چیزهایی که در کشور ما اتفاق میافتد که خبر ندارند ولی عواقب آن دامنگیر آنهاست. مدام شک میکنند و نتیجهاش این است که زندگی جلو نمیرود چون فکر میکنند رها شدهاند و هر کسی فکر میکند که باید به فکر خودش باشد و این یعنی از هم گسیختگی اجتماعی.»
«اصغر مهاجری»، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران اما این موضوع را از زاویه دیگری بررسی میکند. او میگوید با انتشار فیشهای حقوقی میلیونی بعضی مدیران، مردم نابرابریهای اجتماعی را در زندگی روزمره خود هر روز حس میکنند: «فیشهای حقوقی اثرات ناامیدکنندگی بیشتری از گذشته برای مردم ندارد؛ چراکه مردم این نابرابریها را قبل از این ماجرا با اختلاسهایی که در گذشته رخ داد بهشدت در زندگی روزمره خود لمس کردهاند و میکنند. لازم نیست مردم فیشهای حقوقی را ببینند تا به بیعدالتی در جامعه پی ببرند. این نابرابری در تفاوت فاحش بین خودروهایی که مردم سوار میشوند و در خیلی موارد دیگر در جامعه کاملا مشهود است و مردم آن را میبینند و مسأله انتشار فیشهای حقوقی چند ده و چند صد میلیونی این مسأله را مضاعف نمیکند.»
او ادامه میدهد: «این احساس نابرابری که در حال حاضر روی عددهای چند ده میلیونی و چند صدمیلیونی بحث میشود، در گذشته در اختلاس ۳هزار میلیاردی و هزار میلیار د شنیده شده است و آن عددها آنقدر بزرگ بوده است که مردم را کاملا متوجه نابرابریهای اجتماعی کرده است. رو کردن فیشهای حقوقی تنها بحث درباره نابرابریهای اجتماعی را داغ میکند و تاثیری در احساس مردم ندارد؛ چرا که آنها حس بیعدالتی و نابرابری را با اختلاسهای صورت گرفته در گذشته به خوبی درک کردهاند. یکی از اثرات افشا کردن فیشهای حقوقی و عنوان کردن آن بهعنوان بحث روز، ایجاد تنفر در جامعه است و اینکه مردم دیگر به چشم دوست به یکدیگر نگاه نمیکنند زیرا با نابرابری فاصله طبقات اجتماعی زیاد میشود و عدهای دریا دریا ثروت میبرند و عدهای کشتی فقر.»
این جامعهشناس میگوید: «این وضع باعث میشود که مردم نسبت به یکدیگر نگاه تهاجمی داشته باشند که در نتیجه ممکن است خشونت در جامعه افزایش یابد. وقتی جوانی با یک خودرو گرانقیمت در اتوبان همت تصادف کرد و فوت شد، برخی از مردم آن را بهانهای برای خوشحالی کردند و گفتند که فقط پرایدسوارها نمیمیرند. بنابراین هر بار بهانهای ایجاد میشود که این فاصلهها و حس نابرابری اعلام بشود؛ یک بار به بهانه یک تصادف و بار دیگر به بهانه فیشهای حقوقی این مسأله نمود پیدا میکند.»
به گفته او: «باید هوشیار بود. چرا که پشت مسأله فیشهای حقوقی به نظر میرسد که اهداف سیاسی وجود دارد و از نظر مردم جای سوال دارد این فیشها چطور به دست آمده و سیستمهای حقوقی چطور هک شدهاند و بعضی دسترسی به آنها پیدا کردهاند و جامعه نسبت به این مسأله هم حساس است. تاثیر انتشار فیشهای حقوقی بر جامعه نیازمند یک پژوهش است، اما به دلیل تازگی موضوع پژوهشی درخصوص آن انجام نشده است و تنها براساس تحلیلهای جامعهشناختی میتوان اظهارنظر کرد.»
«مریم حقی» هم یکی دیگر از جامعهشناسهایی است که در روزهای اخیر در اینباره اظهار نظر کرده؛ او دراینباره گفته است «همواره در جوامع مختلف نسبت به افراد متمکن از طرف قشر متوسط فقیر بدبینی وجود داشته است و دارد و علتش هم به مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بیعدالتیها در این دو حوزه در جامعه برمیگردد و وقتی افراد میبینند بعد از ۴۰سال کار کردن هنوز یک ماشین یا خانه و رفاهی برای خانوادهشان ندارند، اما دختر و پسری که هنوز دردوران نوجوانی هستند فلان ماشین گرانقیمت را سوار میشوند قطعا دچار یکسری حسرتها و عقدهها میشوند و فکر میکنند این حق آنها نیز است و از آن طرف فاصله طبقاتی در جوامعی که در حال توسعه هستند امری اجتنابناپذیر است و همین افراد وقتی میبینند فرد پولداری ورشکسته میشود یا مشکلات دیگر اجتماعی و اخلاقی پیدا میکند و دچار بحران میشود ابراز خوشحالی میکنند و اصولا هم این جمله معروف را دارند که: بگذار اینها هم بفهمند زندگی یعنی چی.»